از کابل به بامیان


روز دو شنبه 23 سرطان 1388 مطابق

July 13, 2009

ساعت 12 بعد از ظهر کاروان کمپاین مرد علم و عمل از کابل به طرف بامیان حرکت کرد.

اولین تماس من در بامیان ، با طفل معصوم است که بالائی یک مرکب سوار است با علف
، طفلی که دراین

سن و سال باید در خانه یا پیش قریه خود با همسن و سال خود مشغول بازی، ساعت تیری و تفریع میبود.

اما دولت مردان این کشور با اعمال خائنانه شان اطفال این کشور را هم مجبور کرده اند که دوران طفلی

را فراموش کرده، مشغول کار و بار برای یک لقمه نان شوند تا زنده بمانند.

ساعت 10:30 شب به مرکز بامیان رسیدم. روز سه شنبه چای صبح را در سماوار کریم لنگ خوردم.

داستان
کریم لنگ به تنهائی خود داستان غمناک و درد آلود تمام مجاهدین بی واسطه و بی رابطه است

که نه تنها قصر، شهرک، موتر هائی چند هزار دالری و بادی گاردها ندارند بلکه برای زنده ماندن با  پای

لنگ خود( در جهاد معلول شده)مجبور است که تمام روز خدمت چند مشتری را کند تا خود و فامیلش از

گرسنگی از بین نه رود و دچار مشکلات روانی و عصبی نشود.

با دیدن کریم لنگ در سماوار، به یاد مجاهدی بی واسطه و بی رابطه دیگری افتادم که خانه اش، پیاده رو

باغ سراج العمارت جلال آباد است و تمام دار و ندارش یک چهار پاهی و یک لحاف پاره، پاره.

دوستان جلال آباد به من گفتند که این یکی از مجاهدین است که دچار مشکلات روانی شده، شب و روز را

در این پیاده رو به سر می برد. این ها مشت نمونه خروار واقعیت تلخ مجاهدین بی در گا و بی بارگا
ه

افغانستان است. اما تعداد انگشت شمار به نام جهاد از هیچ چیز صاحب همه چیز شدند در حالیکه کلک

شان در جهاد خون نشده است.

لازم به تذکر است که کرزی و عبدالله  در کمپاین تبلیغاتی خود را مجاهد و
وارثین مجاهدین معرفی میکنند

در حالیکه چپن طلائی کرزی ونکتائی دالری عبدالله برابر به چندین سال
معاش یک مجاهد معلول است.

پشنهاد مکرر و همه ساله من در طی این چهار سال در پارلمان که معاش مجاهدین معلول و بازمانده گان 

شهدا از 500 افغانی ماهانه به  5000 افغانی برسد هرگز مورد حمایت وارثین  رسمی جهاد که در

پارلمان اکثریت مطلق را دارند قرار نگرفت.

حل این مشکل همچنین مشکل تمام معلولین جنگ در افغانستان بدون در نظر داشت عقیده، حزب و تنظیم

شان در اولیت پروگرام ریاست جمهوری من قرار دارد.

بعد از صرف چای درسماوار کریم لنگ به طرف دیدن سرک کاگل شده با میان رفتم. بامیان یک بازار و

یک سرک 2 کیلومتری دارد که
با مصرف در حدود 960 هزاردالر، 6 ماه قبل قیر شده . کیفیت قیر به

اندازه پائین است که با دیدن سرک فکر میشود که این سرک پیش از  30 سال قبل ساخته شده در حالیکه

شش ما
ه از افتتاح آن نه میگذرد.

وقتی به محل فاجعه جامعه بین المللی حاظر در افغانستان (40 کشور) و دولت کرزی

(سرک کا
هگل شده) رسیدم از آثار گل خبری نبود. روز شنبه توسط اهالی بامیان سرک کاهگل شده بود

بعنوان اعتراض اما روز یکشنبه صبح وقت شاروالی بامیان  گل را کنده وبا خود برده است چون انعکاس

سرک کا
هگل در رسانه های افغانستان مثل انفجار یک بمب اتم بود.

در چوک سربازار که در واقع چوک سرک کاگل شده میشود نام گذاشت سخنرانی اعلان نشده داشتم و بعد

از آن به دیدن غار نیشینان بامیان رفتم. در قرن رفتن انسانها در آسمانها چه میتوان نوشت در باره      

غارنیشینان با میان که قلم توان نوشتن آنرا داشته باشد؟...

روز 5 شنبه صبح وقت از اطاق محصلین بامیان دیدن کردم که در بازار بامیان در دکانها روز را شب و

شب را روز میکنند: دکان را کرایه کرده و درآن به سر میبرند:

برای رفع حاجت،
کناراب (بیت الخلا) ندارند، برای دست و روی شستن، تشناب ندارند و حتی برای آب،

چاه آب ندارند. با سطل از دریا آب می آورند. عین مشکلات دانشجویان کاپیسا
را دارند.

ساعت 7 بجه صبح روز چهار شنبه کاروان کمپاین از مرکز بامیان به طرف کابل حرکت کرد.

در مسیر راه ولسوالی شیبر بامیان و بعضی مناطق ولایت پروان مثل شیخ علی، لولنج، چهارده غور بند...

را تحت پوشش کمپاین قرار دادم.  ساعت 11 شب به کابل رسیدم.

با دیدن مشکلات اهالی ولایت شرق، جنوب، قسمتی از شمال و مرکز افغانستان من مطمئین هستم که تنها

من میتوانم با این مشکلات دست و پنجه نرم کنم و آنرا با راهنمائی خداوند(ج) از بین ببرم. من احساس

میکنم که این را مردم افغانستان نیز درک کرده اند

-------------------------------------------------------------------

Picture
اولین تماس من در بامیان ، با طفل معصوم است که بالائی یک مرکب سوار است با علف، طفلی که دراین

سن و سال باید در خانه یا پیش قریه خود با همسن و سال خود مشغول بازی، ساعت تیری و تفریع میبود

Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture