از کندز تا تخار


روز چهارشنبه ۳۱ سرطان ۱۳۸۸ مطابق
          
  July , 22, 2009

 کاروان کمپاین از کندز به طرف تخار حرکت کرد.

اولین تماس من در تخار، با پایه های سمتی بزرگ است که در هر چند متری  در کنار سرک

از کندز تا تالقان افتاده اند که خود سند محکومیت دولت مردان این کشور است. داستان این پایه

ها مشت نمونه خروار است که حکام این کشور تا زمانیکه منافع شخصی شان تقاضا نکند یک

سر سوزن کار به نفع ملی انجام نمی دهند. 5 سال پیش این پایه ها آورده شده بود که برق به

تالقان (مرکز تخار) منتقل کند اما این وعده فراموش شد، پایه ها همانطور افتاده است بعضی

شان خراب شده است. نه تنها مقامات ولایتی به وعدۀ داده شد عمل نکردند بلکه مقامات بلند پایه

حکومتی که از کابل رفته بودند
، هم به وعده خود وفا نکردند. وزیر انرژی و آب درسال

۱۳۸۷سنگ تهداب یک سب ستیشن را گذاشت و وعده داد که یک سال بعد شهر تالقان از

تاریکی داخل روشنایی خواهد شد اما پروژه کاملآ به فراموشی مطلق سپرد شد و هیچگونه کار

دیگر به جز گذاشتن تهداب صورت نه  گرفته است.

دومین تماس من با تخار، با لیسه گل نظر شهید است که از لیسه فقط نام آنرا دارد. در صنف

۹، ۱۶ مضمون در روی کاغذ تدریس میشود اما برای ۶ مضمون هیچ کتاب داده نشده  در حدود

۲۰ متعلم صنف ۸ فقط ۳ یا چهار کتاب دارند. سال تعلمیی نصف شده  و شاگردان لیسه گل

نطر شهید مثال سایر متعلمین افغانستان امتحان چهارنیم ماهه را بدون کتاب سپری کردند.

فاجعه آمیزتر اینکه یکی از استادان لیسه میگوید که ما مجبور هستیم ازهمان معاش بخور و نه

میر خود کاغذ سفید خریداری کنیم تا نمرات امتحان چهارنیم ماهه متعلمین را درج کنیم.

وقتی وارد تالقان شدم، خیمه کمپاین را در پارک شاروالی نصب کرد
ه بعدا" از رادیو های محلی

(ای خانم) و ( تخارستان) دیدن کردم
و بعدآ کمپاین را به بازار تالقان منتقل کردم.

روز چهارشنبه را با سخنرانی در پارک شاروالی به پایان
رساندم در مدتی بسیار کوتاه جمعی

کثیری که از آمدن من یک ساعت قبل خبر شده بودند درپارک جمع شده بودند.

در تالقان علاوه بر مسایل دیگر، من یک شغل دیگر را کشف کردم بنام اسفنجی: کسانی که در

سرای تیل فروشی کارمیکنند ودر بیلر تیل چند قطر
ه ای که می ماند با اسفنج آنرا کشیده ودر

آخر روز می فروشند. این شغل تمام این اطفال غم انگیز در این سرای  است بخصوص این

طفل 10 ساله که پدرش در سرای اسفنجی بود بعد بیلر تیل بالای پایش افتاد و فعلآ در بستر

در خانه خوابیده.

تنها بچه خانواده که 10 ساله است مکتب را ترک کرد تا لقمه نان برای پدر و مادر و 6 

خواهر خود پیدا کند. در آمد روزانه این جوان از 50 ت
ا 100 افغانی ( یک تا 2 دالر) است.

در تالقان من اولین بار است که با محصلین  روبرو شدم که بعلت کمبودی اطاق در

لیلیه در داخل لیلیه خیمه زده اند ودر ان زندگی میکنند

-------------------------------------------------------------------------
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture
Picture